zendegie daneshjooeeie man
mojaradioo dardesarash
مترسک آنقدر دست هایت را باز نکن... کسی تو را در آغوش نمیگیرد... ایستادگی همیشه تنهایی دارد!! درخت وجودت را رها کن... تا خودش هر لحظه از بودنش تجربه کند!!! بدون عجله برای زودتر به فردا رسیدن... فرداها هیچوقت تمام نمی شوند!!! اما لحظه اکنونت دیگر بر نمی گردد و همین زمان به پایان می رسد...!!! ثانیه ها : هوا آفتابیه ها! چهار دانشجو یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرتی تفریحی رفتند. وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و زمان امتحان صبح روز قبل بوده است. انسان چیست ؟
انبر : داروی برطرف کننده اسهال
جوش شیرین(2) : فرهاد بیچاره که برای شیرین هی جوش می زند
سندباد : گوزی که به همراه شن و ماسه بیرون میآید
خشنود : کسی که لُختش قشنگ باشد
مالاریا : کلمه ای که اهالی لار اول هر جمله میگویند
کلکته : بین گربه ها کل افتاده
املای فارسی: فارM سی
خاموش : موش نپخته
شیاف : او خاموشه
مزدور : نوعي موز كه در مناطق دور مي رويد
ديپلماتيك : فرد ديپلمه اي كه ماتيك زده
گٔل بسر عروس : عروسی که خوب ضربهٔ سر میزند*
How Could You? : شما چگونه کود میدهید ؟
خانوم گُل : بازیکن دارنده بیشترین تعداد گٔلِ زده در لیگ فوتبال زنان
Software : حرفهای چرند اما لطیف و دلنشین
واویلا : ویلایی که درش به روی همه باز است
Pre-wash with mouthwash : پریوش با مهوش
سنجد(2) : کسی که هم سن جدش باشد
رو به راه : مسیر عبور و مرور روباه
نمک آبرود : نام جدید دریاچه ارومیه
اصول کافی : راه و روش قهوه درست کردن
چاقو ضامن دار : در شیراز، به شخص فربهای که یکی از اهالی محل ضمانتش را کند گویند
ضامن آهو : قسمتی از بدن آهو که اگر آنرا بکشیم آهو با سرعت بالایی می دود
شیرموز : گونهای شیر که حیوانات جنگل روی پوستش سر میخورند
هارون : اصطلاحی که شیرازیها هنگام یافتن رانِ مرغ در غذا بکار میبرند
جنسیتی : شهر ارواح
سوریه : آبشش
دايميتيكون(قرص) : دايي مهدي وضعش خرابه
گوگولی : فرزند بروس و گوگوش
علامه مجلسی : علامه ی درشت و رسیده
شربت انبه : شربت عن بهتر است
Flashback : آنکه برق باسنش آدم را کور می کند
مكار : كسي كه تخصص اپل دارد
آنها نزد استاد رفتند و گفتند: «ما به سفر رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و چون زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دیشب دیر وقت به خانه رسیدیم.»
استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر کدام یک برگه امتحانی داد که شامل ۲ سوال بود.
اولین سوال خیلی آسان بود و ۵ نمره داشت و هر چهار دانشجو به راحتی به آن پاسخ دادند.
سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال ۹۵ امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند.
سوال این بود: «کدام لاستیک پنچر شده بود؟»
شنبه: به دنیا می آید.
یكشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شكست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می كند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.
Power By:
LoxBlog.Com |